اصغر ایزدی جیران

پروژه‌ها

تَرَکَمه: گله‌‌داری، خویشاوندی و اخلاق در بین عشایر

پروژه‌ی ایلیاتی‌های تَرَکَمه اولین تجربه‌ی مشاهده‌ی مشارکتی من بود. چوپانی کردم، چادرها را برافراشتم، نگهبان تفکیک گوسفندها شدم، میرزای مراسم عروسی‌شان بودم، جای خالی پسر خانواده‌ی میزبانم را پر کردم، با بچه‌ها فوتبال بازی کردم، آغل بزرگ را ساختیم، در چند عروسی برای اجرای رقص دعوت شدم، به وقت مرگ مادربزرگ زنگ زدند که بروم […]

دروازه‌غار و لب خط: در دنیای طردشدگان افیون‌‌زده

«مردم‌نگاری مواد» را وقتی شروع کردم که اشتیاق به زیستن با فرهنگ‌های متفاوت، بعد از تجربه‌ای که در میان عشایر داشتم، دوباره در وجود من شعله کشیده بود. در حالی که ساکن تبریز بودم، تابستان 1394، روزهای پایانی اسفند 95 و روزهای آغازین فروردین 1396 و بعد خرداد و تیر 1396 را در پاتوق‌های مصرف […]

مالازینال: مکانیسم‌های جذب و طرد و شکست مهاجران فقیر در آستانه

کار میدانی عمیق و طولانی‌مدت در محله‌ی حاشیه‌نشین مالازینال در تبریز را در سال‌های 1395، 1396، 1397، 1398، 1399 و 1401 انجام داده‌ام. مردمان روستایی آذربایجان به ویژه در شهرستان‌های ورزقان، هریس و اهر طی قرن‌ها تجربه‌ی فقر نیاکانی و با از هم گسیختن نظام روستایی بعد از اصلاحات ارضی، به امید زندگی بهتر به […]

جعفرآباد: بازار مواد، خشونت خانگی و مردانگی در حاشیه

سفر میدانی به جعفرآباد در کرمانشاه، تجربه‌ای تروماتیک برای من بود که زخم‌هایش تا مدت‌ها باقی ماند. سطح خشونت خانگی در یک محله‌ی تهی‌دست، با مردمانی درگیر اعتیاد شدید، برای من غیر قابل تصور بود، من که پیش از آن، محله‌های تهی‌دست تبریز را تجربه کرده بودم. در واقع در جعفرآباد، شهر کوچکی را می‌دیدم […]

تیراختور: فرهنگ، سیاست و هواداری فربه

شیفتگی به تجربه‌ی آزادی و میل به بیان خود بود که پای من را برای اولین‌بار به‌عنوان پژوهشگر به استادیوم یادگار تبریز باز کرد. با پوشیدن شال قرمز و تکرار کردارهای هوادارانه در سکوهای پرشورها، به تدریج تبدیل به یکی از هوادارها شدم. به این ترتیب بود که در برخی از بازی‌های خانگی تیم فوتبال […]

ترلاندره: رنج‌های اجتماعی در جامعه‌‌ای فرودست

ترلان‌دره آن فرصتی بود که شخصیت حرفه‌ایم به عنوان مردم‌شناس را زیر و زبر کرد. تیر 1394 که وارد ترلان‌دره شدم، نمی‌دانستم تا ماه‌ها نوشتار و هیجانم اسیر ترلاندره‌ای‌ها خواهد شد. روزهای گرم تابستان و روزهای گرسنگی رمضان با اعضای یک ان‌جی‌او داشتیم خانواده‌هایی را شناسایی می‌کردیم که مشکل و کمبود غذایی دارند. ترلان‌دره به […]

راستاکوچه و ایکی‌قالا: سیاست‌گذاری و زندگی در محله‌‌های تاریخی

قدم زدن در محله‌های تاریخی تبریز در حالی که غبار ویرانی بر خانه‌ها و روح مرگ بر حیات جمعی‌شان نشسته، نوعی عمل شاهد بودن بر تاریخ اخیر بود. درها قفل شده بودند، خانه‌های قدیمی فرو ریخته بودند، بسیاری از اهالی رفته بودند، ناامنی سراسر محله‌های راستاکوچه، استانبول قاپیسی و ایکی‌قالا را فراگرفته بود، پاتوق‌های مصرف […]

دانشگاه: رنج‌‌های دانشجویی و زخم‌‌های التیام‌نیافته

تجربه‌ی من از تحصیل و تدریس در دانشگاه‌های تبریز و تهران، تجربه‌ای تروماتیک بود. «مردم‌شناسی دانشگاه» را بر اساس تجربه‌های زیسته‌ی خودم و دانشجویانم از زندگی در نهاد علم در سال 1395 انجام دادم. دانشگاه را همچون قبیله نگریسته‌ام که الگوهای رفتاری و فکری و آیین‌ها و روابط قدرتی دارد. این پژوهش بیشتر متکی بود […]

باغ‌‌معروف: حومه‌‌نشینان کارخانه‌‌ها در منطقه‌‌ی وانهادگی

در دهه‌‌های اخیر، با گران شدن زندگی در شهر تبریز، سیاست پاک کردن فیزیکی آسیب‌‌های اجتماعی توسط مدیران شهری و دیگری‌هراسی فرهنگی بومیان ساکن در تبریز، منجر به گریز تهی‌‌دست‌‌ترین اقشار به نقاطی در پیرامون تبریز شده است. به این ترتیب، بافت‌‌های روستایی اطراف شهر تبریز به تدریج تبدیل به مکان‌‌هایی برای جذب تهی‌‌دست‌‌ترین اقشار […]

پاکدشت: همدستی تبعیض با فرهنگ سنتی افغانستانی‌ها