اصغر ایزدی جیران

نژادگرایی فرهنگی: مطالعه‌ای مردم‌نگارانه در دانشگاه‌‌های تهران

سخنرانی در همایش مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، تهران، موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

بحث در باب شکل‌‌های جدید، پیچیده و چندگانه‌‌ی نژادگرایی، با جدایی از گفتمان‌‌های بیولوژیک‌‌تر، همگون و تک‌‌خطی، در دهه‌‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در ادبیات مطالعات قومی و نژادی ظهور کرد. نژادگرایی‌‌های جدید یا معاصر حول حساسیت بر حضور دیگری متفاوت در اجتماع بزرگتر ساخته می‌‌شوند. این اشکال جدید که به آنها نژادگرایی فرهنگی، پست‌‌مدرن، یا تمایزگرا هم گفته می‌‌شود، به پیشداوری‌‌ها و تبعیض مبتنی بر تفاوت‌‌های فرهنگی اطلاق می‌‌گردند. در اینجا، نژاد به مثابه‌‌ی فرهنگ رمزگذاری می‌‌شود و کمک می‌‌کند به ساخته شدن تصویرهایی از اقلیت‌‌های نژادی به‌‌عنوان بیرونی‌‌یان و به‌‌عنوان تهدیدی برای انسجام اجتماعی. من مفهوم نژادگرایی فرهنگی را در بافت حیات دانشگاهی و به‌‌طور ویژه با تمرکز بر تجارب زیسته در روابط بین اساتید و دانشجویان و روابط بین اساتید ارشد و اساتید جوان‌‌تر در برخی از دانشگاه‌‌های تهران به کار می‌‌بندم تا تجربه‌‌ی تحقیر شدن بر اساس مقوله‌‌بندی افراد به گروه‌‌های مختلف و سپس اِعمال تبعیض و ستم علیه قربانیان را آشکار سازم. تهران از این جهت سایت میدانی مناسبی برای مردم‌نگاری نژادگرایی است که در آن سبک‌‌های متفاوت زندگی با پس‌‌زمینه‌‌های قومی و طبقاتی متنوعی وجود دارند. دانشگاه‌‌های تهران درحالی‌‌که از دور تصویری آرمانی از قطب‌‌های علمی کشور به نمایش می‌‌گذارند، اما تجربه‌‌ی از نزدیک آنها چیز دیگری است: به‌‌طور خاص، دانشجویان و اساتید جوان آماج تبعیض‌ها و ستم‌‌هایی هستند که از سوی اساتید ارشد، به شکل شبکهای و انفرادی، در یک نظام نژادی اعمال می‌‌شوند. برای نژادگراها دانشگاه همچون اجتماعی تصور می‌‌شود که می‌‌بایست در برابر تهدیدهای خلوص نژادی از خودش دفاع کند. آنهایی که نمی‌‌خواهند درون نژادگرایی بلعیده شوند، با تن زدن و تفاوتی که یا دارند یا می‌‌خواهند ایجاد کنند، صف آنارشیک را تشکیل می‌‌دهند. در مقابل، صف محافظه‌‌کار در پی تقویت و بازتولید نظم کهن است.

نژادگرایی فرهنگی در دانشگاه‌‌های تهران، تداوم نژادگرایی‌‌هایی است که «مرکزنشینان» تهران علیه دیگری‌‌ها به کار می‌‌بندند. دانشجویان و اساتید جوان در گفتمان نژادی اساتید «قدیمی» بر اساس معیارهایی چون تهرانی / شهرستانی، دارای سرمایه فرهنگی / فاقد سرمایه فرهنگی، تابع بودن / سرکش بودن، تعلق داشتن به تیم خودی / بازی کردن در تیم دشمن تقسیم می‌‌شوند به دو گونه، دو نژاد، دو فرهنگ. آسیمیلیشن نژادی راه نجات برای دانشجویان و اساتید جوان است: شبیه شدن به نژادگراها. شمار قابل توجهی به اجبار یا اختیار راه شباهت را در پیش می‌‌گیرند. اما افرادی که به تعبیر میشل فوکو در برابر فرایندهای «نرمال شدن» مقاومت می‌‌کنند یا توانایی تبدیل شدن به سنخ آرمانی دانشجو و استاد مطلوب را ندارند، افراد مورد مطالعه در این پژوهش، به‌‌طور مستمر به درون مقوله‌‌ی نژادی پست انداخته می‌‌شوند. سپس مکانیسم‌‌های فشار، که برخی برگرفته از فرهنگ غالب در محیط دانشگاه و برخی به‌‌طور هدفمند طراحی شده‌‌اند، آغاز می‌‌شوند. هدف ناکام‌‌سازی، نابرابرسازی، و ضعیف‌‌سازی است تا در نهایت به تعبیر پیر بوردیو این حس را در بین مغلوب‌‌شدگان ایجاد کنند که «اینجا جای ما نیست.» قبل از رسیدن به این حس، برخی از قربانیان نژادگرایی مقاومت کرده و در مبارزه‌‌ای نابرابر جنگیده‌‌اند. ولی وصل شدن صف محافظه‌‌کار به نظام بوروکراتیک کهنه‌‌سالار، ابزارهای موثری در اختیار آنها برای از میدان به در کردن نژاد پست قرار می‌‌دهد. کوشش صف محافظه‌‌کار آن است تا لباس دانشگاه هر چه بیشتر با قامت فرهنگ خودی‌‌ها متناسب گردد و می‌‌کوشند تا آن را به‌‌عنوان فرهنگ عام و نرمال جا بزنند. نژادگرایی فرهنگی با سیاست مرگ عمل میکند و به شکل‌‌های متنوعی بر قربانیان خود صدمه می‌‌زند: تحقیر، طرد، حذف، و مرگ. ترومای برآمده از تجربه‌‌های زیسته از نژادگرایی فرهنگی تا سال‌‌ها و گاه تا پایان عمر همچون زهری بر زندگی روزمره‌‌ی قربانیانش ریخته می‌‌شود. آنچه از این نبرد باقی می‌‌ماند، انبانی از خشم و نفرت زمین‌‌گیرکننده در دانشجویان و اساتید جوان است. ناامیدی تا حدی پیش می‌‌رود که برخی از شکست‌‌خوردگان تاب نمی‌‌آورند و دق می‌‌کنند.

گزارش و فایل صوتی پنل