این کتاب مبتنی بر کار میدانی مردمنگارانهام در یکی از محلههای حاشیهنشین در پهنهی شمالی تبریز است. با غرق شدن در زندگی روزانه و ایجاد روابط صمیمی توانستم بخشی از فرهنگ و جامعهی مردمان تهیدستی را بفهمم که از روستاهای قرهداغ به محلهی قُپانلار مهاجرت کرده بودند. نام مستعار قُپانلار، از ریشهکندهشدگی این مردمان از یکطرف و طرد شدن توسط مردمان و نهادهای شهری را از طرف دیگر نشان میدهد. این پژوهش با تکیه بر مفهوم «رنج اجتماعی»، خاستگاههای فرافردی تجربهی ناخوشایند و پریشانکننده از زیستن در موقعیت فقر را نشان میدهد.
کتاب پس از بیان مقدمات نظری، با مهاجرت ساکنان شروع میشود، از خلال برجسته کردن جنسیت. با مقولهبندی کردن کردار و حالت مردها در دستههای کار، لذت و بهانه؛ بیقراری، تلاطم و صبر؛ سرافکنده و مغرور؛ و اخلاق کلک زدن به شکم، نشان میدهم که چگونه مردانگی در فرایند مهاجرت ناکام میماند. سپس، در فصل سوم، سازمان جمعی محله بررسی میشود: با تشریح زندگی در سه لایهی خیابان، کوچه و خانه؛ طبقهبندی طایفهها و نیروهایشان؛ فرهنگِ قدرت لاتها، و نژادگرایی درونمحلهای. تجربهی اجتماعی قُپانلاریها زیستن در هیاهوی نیروهای مختلف اجتماعی است. در فصل چهارم، جریانهای فرهنگی درون محله توصیف و تحلیل شدهاند: تضاد ارزشهای گروههای سنی و جنسیتی، فرهنگهای بالا بودن جوانان و پایین بودن بزرگسالان، خیالگرایی و تفکر انتقادی. فرهنگ محله نه یکپارچه و در توافق بلکه پارهپاره و در تنش است.
فصل پنجم به تجربهی طرد و جذب مردمان محله با تمرکز بر نهادهای دولتی و غیردولتی میپردازد. بازتولید کلیشههای منفی از سوی متننشینان و فقدان سرمایههای اجتماعی، مردمان قُپانلار را به لحاظ اجتماعی هرچه ضعیفتر میکند. همچنین بسته شدن دفتر تسهیلگری و متوقف شدن فعالیت ان جی او به نهادزدایی و وانهادگی مردمان قُپانلار انجامیده است. تاب آوردن در برابر نیروهای فرافرادی و تجربهی شکستها و مقاومتها موضوع فصل ششم است. درحالیکه از یکسو، خاستگاههای اجتماعی رنج در قالب بیماریهای روانی و جسمانی بدنمند میشود، اما از سوی دیگر، مردم قُپانلار مقاومتها و خلاقیتهایی از خودشان برای تاب آوردن نشان میدهند: متوسل شدن به دین و مناسک محرم، پاتوق ساختن، سیگار کشیدن، مسخره کردن واقعیت، و پناه بردن به باورهای جادویی. در نهایت، نظریهی رنج چندلایه و راههایی برای کاستن از رنجها ارایه میشود.